JavaScript Codes بزرگترین سایت جاوا اسکریپت ایران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زویا پیرزاد - دنیای مقالات
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به برادرت اعتماد مطلق نداشته باش ؛ زیرا به زمین خوردن بر اثر اعتماد [به همه گفته ها و کرده های دوست] قابل جبران نیست . [امام صادق علیه السلام]
زویا پیرزاد - دنیای مقالات
  • تماس با من
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • درباره زویا پیرزاد
    مثل 
    همه عصرها
    زویا پیرزاد ، نویسنده و مترجم ، متولد ۱۳۳۰ ، آبادان
    - برنده جایزه بهترین رمان سال پکا
    - برنده جایزه بهترین رمان بنیاد هوشنگ گلشیرى
    - برنده لوح تقدیر جایزه ادبى یلدا
    - برنده جایزه کتاب سال ایران به خاطر رمان
    «من چراغها را خاموش مى کنم »
    - برنده جایزه بیست سال ادبیات داستانى در سال۱۳۷۶ به خاطر داستان کوتاه «طعم گس خرمالو »
    برخى از آثار او عبارتند از : مثل همه عصرها ، طعم گس خرمالو ، یک روز مانده به عید پاک ،چراغ ها را من خاموش مى کنم ، عادت مى کنیم ، آلیس در سرزمین عجایب(ترجمه ) و آواى جهیدن غوک ( ترجمه )
     http://poroge.mihanblog.com   دنیای مقاله

    در میان زنان نویسنده ایرانى در دوره معاصر کمتر کسى را مى توان یافت که به شهرت و موفقیت سیمین دانشور دست یافته باشد . با این همه نام زویا پیرزاد در چند سال گذشته بیش از سایر نویسندگان زن ایرانى بر زبانها بوده و علت آن هم تسلط او بر فرآیند نویسندگى در میان زنان نویسنده در دوران معاصر است . پیرزاد اگرچه بسیار دیر نوشته هایش شناخته شد اما در همین چند سال هم توانسته اعتبار لازم را براى ماندگار شدن در عالم ادبیات ایران کسب کند . زبان ساده ، نثر گویا و بدون زوائد و از همه مهمتر انتقال دقیق حس زنانگى ( آنچه بعد از دانشور کمتر در ادبیات زنانه ایران بوقوع پیوست ) باعث شد تا کمتر از یکسال پس از چاپ اولین رمانش با نام «چراغ ها را من خاموش مى کنم« این کتاب براى بار سیزدهم تجدید چاپ شود و در بازار نشر ایران کمتر کتابى یافت مى شود که به این سرعت در میان خوانندگان گسترش یابد و در عین حال مورد تأیید و تشویق روشنفکران و نویسندگان نامى ایرانى واقع گردد .
    زویا پیرزاد در سال ۱۳۳۰ در آبادان به دنیا آمد ، در همان جا به مدرسه رفت و در تهران ازدواج کرد و دو پسرش ساشا و شروین را به دنیا آورد. در سال ۱۳۷۰ ، ۱۳۷۶ ، ۱۳۷۷ سه مجموعه از داستانهاى خود را به چاپ رساند. «مثل همه عصرها ، طعم گس خرمالو و یک روز مانده به عید پاک» مجموعه اى از داستانهاى کوتاهى بودند که با نثر متفاوتى مورد استقبال مردم قرار گرفتند. اولین رمان بلند زویا پیرزاد ، با نام : «چراغ ها را من خاموش مى کنم» در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسید . این کتاب با نثر روان و ساده اى که داشت جایزه هاى بسیارى را دریافت کرد .... از جمله : برنده جایزه بهترین رمان سال ۱۳۸۰ پکا، برنده جایزه بهترین رمان ۱۳۸۰بنیاد هوشنگ گلشیرى و برنده لوح تقدیر جایزه ادبى یلدا در سال ۱۳۸۰ و جایزه کتاب سال ایران در همین سال . داستان کوتاه «طعم گس خرمالو» هم برنده جایزه بیست سال ادبیات داستانى در سال ۱۳۷۶ شد. زویا پیرزاد دو کتاب هم ترجمه کرده است : «آلیس در سرزمین عجایب» اثر لوییس کارول و کتاب «آواى جهیدن غوک» که مجموعه اى از شعرهاى آسیایى است.
    بسیارى از منتقدین سرسخت ادبى معتقدند که فضاهاى داستانى پیرزاد درست از همان جایى مى آید که اکثریت هنرمندان در آن به دنبال استثناها و اتفاقات غیرطبیعى مى گردند .اما زویا پیرزاد با دستمایه قرار دادن همین روال طبیعى و روزمره زندگى به جایى مى رسد که همان اکثریت سابق از رسیدن به آن عاجزهستند و شاید متهم کردن او به بازارى نویسى دقیقاً از همین نقطه شروع مى شود : شباهت ماده خام رمانهاى خانم پیرزاد با بازارى نویسها .
    این البته همان دستمایه همیشگى«دسس پدس» نویسنده مشهور ایتالیایى هم هست به خصوص در دفترچه ممنوع و شاید دلیل شباهت این رمان با «چراغها را من خاموش مى کنم» پیرزاد در واقع نویسنده رمان «من چراغها را خاموش مى کنم» با انتخاب راوى اول شخص دست خود را براى بیان احساسات و افکار شخصیت اول رمان کاملاً بازمى گذارد و آن را تبدیل به نقطه قوت داستان مى کند . چرا که با شخصیتى درون گرا مواجه هستیم . اما در رمان «عادت مى کنیم» زویا پیرزاد ، با شخصیتى بیشتر برون گرا و پرکار روبرو مى شویم و احساس نیاز به توصیفات و عکس العمل هاى فیزیکى شخصیت ها بیشتر مى شود . پس نویسنده دست به تغییر زاویه دید خود مى زند و ناچار نقاط قوت و در مقابلش ضعف خودش را رو مى کند.
    در واقع مى توان چنین عنوان کرد که پیرزاد على رغم هنرش در زنده و واقعى جلوه دادن گفت وگوها ، با تکیه بیش از حد به این تکنیک کفه تعادل رمان را به هم مى زند و این نقیصه البته در رمان «عادت مى کنیم» او بیشتر به چشم مى آید . کمبود دیگرى که در رمان دوم او برخلاف رمان اولش حس مى شود کم توانى نویسنده در فضاسازى یا تصویر پردازى است . کمبودى که در رمان قبل با بیان افکار و طبیعتاً کمتر بودن بار دیالوگ ها حس نمى شود .هرچند پیرزاد با تغییر فضاى هر فصل و شخصیت هاى گفت وگوکننده در رمان «عادت مى کنیم» (که مسلماً یک پاى ثابت آن آرزوست) سعى در حفظ خواننده دارد اما بازهم فضاهاى تکرارى چون بنگاه و خانه مادرى در این رمان باعث کسالت خواننده و ضربه خوردن ریتم رمان مى شود .
    با این همه استقبال از رمان دوم پیرزاد به حدى است که کمتر در عالم نشر و کتاب در ایران وجود داشته است . کتاب در عرض همان سه ماه ابتداى انتشار بیش از یازده بار تجدید چاپ شد و امروز شاید این رقم از مرز بیست بار تجدید چاپ هم گذشته باشد. باید به جرأت اعتراف کرد که تا همین جاى کار هم از این که نویسنده اى توانسته با مضمونى کاملاً دم دستى و در عین حال فراموش شده و نادیدنى به این سطح از موفقیت برسد خود نشانه اى است از چیره دستى این نویسنده . اما پافشارى بیشتر به تکرار این مضمون در قالب شخصیت هاى متفاوت به قمار تمام آبروى حرفه اى این نویسنده مى تواند شبیه باشد . قمارى که برنده نهایى آن کسى نیست جز زویا پیرزاد .
    نکته مهم دیگرى که در نوشته هاى پیرزاد وجود دارد این است که زنان داستان هاى زویا پیرزاد واقعى هستند. از جنس همین زنانى که هر روز در خیابان هاى شهرمان مى بینیم. نه ضعیف و ناتوانند و نه سرخوش ومست از قدرت. زنان داستانهاى پیرزاد، مدام در حال تلاشند تا زندگى شان را آنگونه که مى خواهند بسازند و البته هر از چند گاه هم طعنه اى مى زند به زنانى که نقش سنتى زن در جامعه ایرانى را پذیرفته اند و به آن دلخوش کرده اند.
    از پیرزاد در سال هاى ۱۳۷۰ ، ۱۳۷۶ و ،۱۳۷۷ سه مجموعه از داستانهاى کوتاهش چاپ شد که عبارت بودند از «مثل همه عصرها»، «طعم گس خرمالو» و «یک روز مانده به عید پاک» که به دلیل نثر متفاوت خود مورد استقبال مردم قرار گرفتند و این در حالى بود که بسیارى از خوانندگان او نمى دانستند پیرزاد نویسنده اى است که تا چهل سالگى اصلاً کتابى به چاپ نرسانده و اولین رمان بلندش، با نام «چراغ ها را من خاموش مى کنم» تازه در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسید.
    داستان این رمان که با نثر ساده و روانى نوشته شده است، در شهر آبادان دهه چهل خورشیدى مى گذرد و شخصیت هاى داستان از خانواده هاى کارمندان و مهندسین شرکت نفت هستند که در محله بریم جدا از بومیان آبادان زندگى مى کنند. زویا پیرزاد دو کتاب هم ترجمه کرده است : «آلیس در سرزمین عجایب» اثر لوییس کارول و کتاب «آواى جهیدن غوک» که مجموعه اى است از شعرهاى شاعران آسیایى.
    « چراغ ها را من خاموش مى کنم » برشى از زندگى یک خانواده ارمنى با خصوصیات یک خانواده, مادر مهربان پدر خوب و ... در مجموع یک خانواده معمولى اما با همسایگى یک خانواده عجیب زندگى عوض مى شود و مادر خانواده در مى یابد که ارزش هایش را باید عوض کند... ریتم داستان بسیار سریع است و به گونه اى شیوا شما را به عمق روابط اجتماعى و دوستانه روزانه مى برد. در مجموع زویا پیرزاد به اتفاقات و جریاناتى مى پردازد که در عین عادى بودن بسیار ظریف و زیرپوستى هستند و در آنها زنان نقش عمده اى را بازى مى کنند. احساسات یک زن, نگرشش به زندگى و محدودیت هایش .
    دومین رمان پیرزاد «عادت مى کنیم» نام داشت که در سال ۱۳۸۲ به چاپ رسید . «عادت مى کنیم» در میان رمان هاى ایرانى اتفاق نیست. نه تکنیک تازه اى دارد ، نه شیوه روایت متفاوتى. رمانى است براساس سنت هاى کلاسیک رمان نویسى ، با روایتى خطى و شخصیت هایى ساده و معمولى ، با این همه به نظر من رمان خوبى است؛ واین خوبى به ساختار ادبى آن بر نمى گردد و در محتواى آن نهفته است، هر چند نباید از زبان ساده و در عین حال داستانى(کنار هم قرار دادن این دو صفت درباره زبان بسیارى از رمان هاى ایرانى ناممکن است)آن بى اعتنا عبور کرد. با این همه این رمان را نباید با معیارهاى رمان هاى جدید سنجید، که اگر چنین کنیم بى تردید، ارزش هاى آن به چشم نمى آید.
     http://poroge.mihanblog.com   دنیای مقاله
    یکى از منتقدین درباره این رمان مى نویسد : « رمان ها و داستان هاى برجسته نویسندگان ایرانى را که در ذهنم مرور مى کنم ، جز اندکى از آن ها آینه اى است روبه زندگى آدم هاى فرهیخته و روشنفکر؛ حتى در میان روستایى نویسان نیز چنین است و حتى اگر در مکان داستانشان نیز چنین شخصیتى را نیافته اند ، از بیرون و از جایى دیگر روشنفکر یا مبارز یا آدم فرهیخته و فرزانه و هنرمندى را به روستاى داستانشان کوچانده اند، وحتى اگرحضور چنین شخصیتى توجیه پذیر نبوده براى او شغل دیگرى مثل معلمى، پینه دوزى و... روبه راه کرده اند ویاگاهى در همان روستاى داستانشان فرزانه اى عامى تراشیده اند.
    مرورى بر آثار هوشنگ گلشیرى ، منیرو روانى پور ، عباس معروفى ، محمود دولت آبادى ، على اشرف درویشیان ؛ ....... به اثبات این ادعا کمک مى کند؛ البته با تفاوت هایى .در برخى مثل آثار دولت آبادى کم رنگ تر و در برخى مثل گلشیرى پررنگ تر. درباره این که چرا چنین است، مى توان از زوایاى متفاوتى بحث کرد، اما بى تردید یکى از علت ها را باید در نا آشنایى برخى نویسندگان با عامه مردم و مسائل زندگى آنان جست و جو کرد ، البته آثار برخى نویسندگان چون دولت آبادى و درویشیان را باید از زاویه اى دیگر بررسى کرد.
    به نظر من رمان «عادت مى کنیم»از همین زاویه مهم تلقى مى شود و یکى از علل اقبال عامه به آن و بى ا قبالى به آثار عموم نویسندگان ایرانى در همین نکته ظریف نهفته است.
    دو زن شخصیت اصلى این رما ن اند ، دو زنى که ما در آثار دیگر نویسندگان ایرانى صدایشان را نمى شنویم ، این دو زن در بنگاه معاملات املاک کار مى کنند، با زندگى معمولى و با آرزوها و رؤیاها و دغدغه ها و نگرانى هاى معمولى و هنر زویا پیرزاد در همین جاست ، در تبدیل چیزهاى معمولى به رویدادهاى داستانى ، رویدادهایى جذاب و پر کشش.
    در عادت مى کنیم ، زنانى از سه نسل داستان را پیش مى برند، دو شخصیت اصلى که میانسال اند ،و نمایندگانى از نسل قبل ( مادر یکى از شخصیت ها ) و نسل بعد(دختر او).صداى نسل قبل تر از آنان در رمان هاى فارسى شنیده شده و در بسیارى از آن ها حضور داشته اند ، اما حضور نسل بعد به خصوص نوجوانان در رمان هاى فارسى کیمیاست .
    زویا پیرزاد تلاش بسیارى براى ورود به دنیاى- به زعم نسل گذشته عجیب و غریب- این نسل کرده است.دررمان او نگرانى هاى نسل گذشته درباره فرزندانشان موج مى زند ، فرزندانى که شناختن آن ها نیازمند تسلط به ابزارى است که میانسالان با آن زندگى نمى کنند و بخش مهم از زندگى نوجونان را تشکیل مى دهد.در «عادت مى کنیم» تصویرى هنرمندانه از شکاف نسلى ارائه مى شود، شکافى که به ناهمزبانى مى انجامد و گفت و گوى آن ها را قطع مى کند. این شکاف از زاویه نگاه میانسالان توصیف مى شود و وقتى درکنار ناهمزبانى میانسالان و نسل پیش از او قرار مى گیرد ، توصیفى هنرمندانه از تنهایى نسل میانسالان را نشان مى دهد، نسلى تنها در میان دو نسلى که آنها را و دغدغه ها و نگرانى ها و رؤیاهایشان را نادیده مى گیرد.
    زویا پیرزاد اگرچه خیلى دیر بر روى صحنه ادبیات داستانى روزگار معاصر ما آمده است و حضورش کوتاه تر از بسیارى دیگر است اما کوتاهى حضورش چیزى از ارزشهاى پیدا و پنهان نوشته هایش کم نمى کند . نوشته هایى که قطعاً در ادبیات داستانى ما ماندگار خواهد شد و چاپ هاى متعدد از آثار او و استقبال تمام ناشدنى خوانندگان سرسخت ایرانى گواه مدعاى ماست . کمتر نویسنده اى را دنیاى نشر و نثر ایرانى چون پیرزاد به خود دیده که کتابهایش در کمتر از چند سال به این مقدار و میزان از همه گیر شدن رسیده باشد . کتابهایى که مورد تأیید و ابرام سرسخت ترین منتقدان هم بوده است . باید منتظر کارهاى بعدى پیرزاد ماند . فراموش نکنیم که تنها یک کتاب با ارزش و عمیق هم براى ماندگارى نویسنده اش کافى است
    .


    Akb@r.Hemm@ti ::: سه شنبه 86/3/22::: ساعت 2:50 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    لیست کل یادداشت های دنیای مقالات

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 316
    بازدید دیروز: 188
    کل بازدید :784439

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    زویا پیرزاد - دنیای مقالات
    Akb@r.Hemm@ti
    در مورد خودم زیاد مهم نیست

    >> پیوند دنیای مقالات <<

    >>لوگوی دنیای مقالات<<
    زویا پیرزاد - دنیای مقالات

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >> فهرست دنیای مقالات <<

    >>بایگانی<<

    >>جستجو در متن و بایگانی دنیای مقالات <<
    جستجو:

    >>اشتراک در دنیای مقالات<<
     



    >>طراح قالب<<